تسلیم اهلکتاب (قرآن)گروهی از عالمان اهل کتاب، به خاطر عناد و لجاجتی که داشتند تسلیم فرمان خدا نشدند و به رغم آگاهی به لزوم تسلیم در برابر اوامر خداوند، گرایش به اختلاف داشتند. ۱ - گرایش اهلکتاب به عدم تسلیمعالمان اهل کتاب به رغم آگاهی به لزوم تسلیم در برابر خداوند، به اختلاف و عدم تسلیم در برابر خداوند گرایش داشتند: ان الدین عند الله الاسلـم وما اختلف الذین اوتوا الکتـب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیـا بینهم ومن یکفر بـایـت الله فان الله سریع الحساب. دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او میرسد زیرا) خداوند، سریع الحساب است. برداشت یاد شده بر این اساس است که مقصود از اسلام، تسلیم باشد. معنای جمله مورد بحث چنین است: دین نزد خدای سبحان یکی است و اختلافی در آن نیست و بندگان خود را امر نکرده مگر به پیروی از همان دین و بر انبیای خود هیچ کتابی نازل ننموده مگر درباره همان دین، و هیچ آیت و معجزهای به پا نکرده مگر برای همان دین که آن دین عبارت است از اسلام، یعنی تسلیم حق شدن، و به عقیدههای حق معتقد گشتن، و اعمال حق انجام دادن و به عبارتی دیگر: آن دین واحد عبارت است از تسلیم شدن در برابر بیانی که از مقام ربوبی در مورد عقائد و اعمال و یا در مورد معارف و احکام صادر میشود. و این بیان هر چند به طوری که در قرآن حکایت شده در شرایع رسولان و انبیای او از نظر مقدار و کیفیت مختلف است، لیکن در عین حال از نظر حقیقت چیزی به جز همان امر واحد نیست، اختلافی که در شریعتها هست از نظر کمال و نقص است، نه اینکه اختلاف ذاتی و تضاد و تنافی اساسی بین آنها باشد، و معنای جامعی که در همه آنها هست عبارت است از تسلیم شدن به خدا در انجام شرایعش، و اطاعت او در آنچه که در هر عصری با زبان پیامبرش از بندگانش میخواهد. پس دین همین اطاعتی است که خدا از بندگان خود میخواهد، و آن را برای آنان بیان میکند، و لازمه مطیع خدا بودن این است که آدمی آنچه از معارف را که به تمام معنا برایش روشن و مسلم شده اخذ کند، و در آنچه برایش مشتبه است توقف کند، بدون اینکه کمترین تصرفی از پیش خود در آنها بکند، و اما اختلافی که اهل کتاب از یهود و نصاری در دین کردند، با اینکه کتاب الهی بر آنان نازل شده، و خدای تعالی اسلام را برایشان بیان کرده بود، اختلاف ناشی از جهل نبود، و چنان نبود که حقیقت امر برایشان مجهول بوده باشد، و ندانسته باشند که دین خدا یکی است. بلکه این معنا را به خوبی میدانستند و تنها انگیزه آنان در این اختلاف، حس غرور و ستمگریشان بود، و هیچ عذری ندارند، و همین خود کفری است که به آیات مبین خدا ورزیدند، آیاتی که حقیقت امر را بر ایشان بیان کرد. آری به آیات خدا کفر ورزیدند، نه به خود خدا، چون اهل کتاب خدای تعالی را قبول دارند، و معلوم است که هر کس به آیات خدا کفر بورزد خدا سریع الحساب است، و به سرعت هم در دنیا و هم در آخرت به حسابش میرسد، در دنیا گرفتار خزی و ذلت و محروم از سعادت حیاتش میکند، و در آخرت به عذاب دردناک دچارش میسازد. ۲ - عامل عدم تسلیم اهلکتابعناد و لجاجت گروهی از عالمان اهل کتاب، عامل عدم تسلیم آنان در برابر خداوند است: ان الدین عند الله الاسلـم وما اختلف الذین اوتوا الکتـب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیـا بینهم ومن یکفر بـایـت الله فان الله سریع الحساب. دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او میرسد زیرا) خداوند، سریع الحساب است. در این آیه به سرچشمه اختلافهای مذهبی که علی رغم وحدت حقیقی دین الهی به وجود آمده میپردازد و میفرماید: آنها که کتاب آسمانی به آنها داده شده بود در آن اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه آگاهی و علم به سراغشان آمد و این اختلاف به خاطر ظلم و ستم در میان آنها بود (و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم). بنابراین ظهور اختلاف اولا بعد از علم و آگاهی بود و ثانیا انگیزهای جز طغیان و ظلم و حسد نداشت. یهود در مورد جانشین موسی بن عمران به اختلاف و نزاع پرداختند و خونهای زیادی ریختند و مسیحیان در امر توحید و آلوده ساختن آن بر شرک و تثلیث راه اختلاف پوییدند و هر دو در مورد دلایل پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله که در کتب آنها آمده بود، تخم اختلاف پاشیدند، گروهی پذیرا شدند و گروهی انکار کردند. کوتاه سخن اینکه: ادیان آسمانی همواره با مدارک روشن و معجزات انبیاء همراه بوده و برای حقیقت جویان ابهامی باقی نمیگذاشته، مثلا پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله علاوه بر معجزات آشکار، از جمله قرآن مجید و دلایل روشنی که در متن این آیین آمده، اوصاف و مشخصاتش در کتب آسمانی پیشین که بخشهایی از آن در دست یهود و نصاری وجود داشت بیان شده بود و به همین دلیل دانشمندان آنها قبل از ظهور او بشارت ظهورش را با شوق و تاکید فراوان میدادند، اما همین که مبعوث شد چون منافع خود را در خطر میدیدند از روی طغیان و ظلم و حسد همه را نادیده گرفتند. به همین دلیل در پایان آیه سرنوشت آنها و امثال آنها را بیان کرده، میگوید: هر کس به آیات خدا کفر ورزد (خدا حساب او را میرسد زیرا) خداوند حسابش سریع است (و من یکفر بآیات الله فان الله سریع الحساب). آری کسانی که آیات الهی را بازیچه هوسهای خود قرار دهند، نتیجه کار خود را در دنیا و آخرت میبینند، خداوند به سرعت به حساب اعمال آنها رسیدگی میکند و به هر کدام جزا و کیفر مناسب میدهد. منظور از آیات الله، در اینجا تمام آیات الهی و براهین او و کتابهای آسمانی است، و حتی احتمالا آیات تکوینی الهی را نیز در عالم هستی شامل میشود، و اینکه بعضی از مفسران، آن را به خصوص تورات یا انجیل و یا مانند آن تفسیر کردهاند، هیچ دلیلی ندارد. ۳ - سبب بهرهمندی اهلکتاب از هدایتتسلیم اهل کتاب در برابر احکام الهی، موجب بهره مندی آنها از هدایت میشود: فان حاجوک فقل اسلمت وجهی لله ومن اتبعن وقل للذین اوتوا الکتـب والامیین ءاسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا وان تولوا فانما علیک البلـغ والله بصیر بالعباد. اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند (یهود و نصاری) و بی سوادان (مشرکان) بگو: «آیا شما هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مییابند و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست. خداوند در این آیه به پیامبرش دستور میدهد که از بحث و مجادله با آنها دوری کن و به جای آن برای راهنمایی و قطع مخاصمه بگو: به آنها که اهل کتاب هستند (یهود و نصاری) و همچنین درس نخواندهها (مشرکان) آیا شما هم (همچون من که تسلیم فرمان حقم) تسلیم شدهاید (و قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین ا اسلمتم). اگر به راستی تسلیم شوند هدایت یافتهاند، و اگر روی گردان شوند و سرپیچی کنند بر تو ابلاغ (رسالت) است، و تو مسئول اعمال آنها نیستی (فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولوا فانما علیک البلاغ). بدیهی است منظور تسلیم زبانی و ادعایی نیست، بلکه منظور تسلیم حقیقی و عملی در برابر حق است، اگر آنها در برابر سخنان حقیقی سر تسلیم فرود آورند، با توجه به اینکه دعوت تو آشکار و آمیخته با منطق و دلیل روشن است مسلما ایمان میآورند و اگر ایمان نیاورند تسلیم حق نیستند و تنها دعوی اسلام و تسلیم در برابر فرمان حق دارند. کوتاه سخن اینکه: وظیفه تو ابلاغ رسالت است، آمیخته با دلیل و برهان، و اگر روح حق جویی در آنها باشد پذیرا میشوند، و اگر نشوند تو وظیفه خود را انجام دادهای. و در پایان آیه میفرماید: خداوند به اعمال و افکار بندگان خود بینا است (و الله بصیر بالعباد). او مدعیان دروغی تسلیم را از راستگویان میشناسد و نیات محاجه کنندگان را که برای چه هدفی بحث و گفتگو میکنند میداند، و اعمال همه را از نیک و بد میبیند و به هر کس جزای مناسب میدهد. میفرماید: اگر با تو احتجاج کردند، فقل اسلمت وجهی لله و من اتبعن... . و این است همان دین واحد، و بعد از خود دین، دیگر هیچ حجتی در امر دین نیست. آن گاه از ایشان بپرس: ءاسلمتم، آیا اسلام آوردهاید؟ اگر اسلام آورده باشند، و تسلیم شده باشند، که راه را یافتهاند، و قطعا آنچه ما بر تو و بر انبیای قبل از تو نازل کردهایم را قبول میکنند، و دیگر نه هیچ حجتی علیه آنان هست و نه بعد از این، مخاصمهای بین شما و ایشان خواهد بود و اگر اسلام نیاورند، و از اسلام اعراض کنند، باز هم فائدهای در احتجاج و مخاصمه با ایشان نیست، سر به سرشان نگذار، برای اینکه سزاوار نیست درباره امر واضح و ضروری مخاصمه شود، این مطلب که دین عبارت است از تسلیم خدا شدن چیزی نیست که بر سر آن بگو مگو شود، و تو هم به جز ابلاغ، وظیفهای نداری. خدای سبحان در این آیه بین اهل کتاب و امیین جمع کرده و فرموده: به اهل کتاب و امیین بگو: آیا تسلیم خدا هستید یا نه... و این بدان جهت است که دین اختصاص به کسی ندارد، چه مشرک و چه اهل کتاب، همه باید تسلیم خدا باشند. ۴ - پانویس۵ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۹۲، برگرفته از مقاله «تسلیم اهلکتاب». |